اس ام اس غمگین (25)


اس ام اس غمگین (25)


گفتم: تا پای جان از عشق ام نخواهم گذشت

حالا بغض ها راه نفس ام را بسته اند

پایان عشق مرگ است

----------

خودش را میخواستم اما خاطراتش را جا گذاشت

حالا خاطراتش را نمیخواهم اما از اینجا نمی روند

----------

به پیشانی ام چین افتاده 

میگویند: پیر شده ای نمیدانند جای پای رفتنت است

----------

خیلی گشتم اما پیدا نکردم

کافه ای با میز تک نفره

----------

ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺑﻪ ۲۱ ﺯﺑﺎن زﻧﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ…

ﮔﻮﺵ ﮐﻦ : ﺗﺎﻻپ… ﺗﻮﻟﻮﭖ… .

----------

دستانت رو دور گردنم حلقه کن

این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن

----------

چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …

----------

مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…

هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..

.هم نمازش را، هم دلم را …

و می رود …

----------

به سلامتی اون روزی که تک تکتون واسم مشکی بپوشید

بیاید سر مزارم غبار سنگ قبرم و کنار بزنید و ببینید نوشته:

زنده بودم کجا بودید؟؟؟

----------

لرزش صدایم مال سرمای هواست

این پرده ی اشک روی چشمهایم هم همینطور

چیزیم نیست به خدا

من فقط دلواپس توام ، لباس گرم در چمدانت گذاشتی ؟

----------

تکثیر شده ام در این شهر؟؟

یاقلب توست که مدام شعبه های جدید افتتاح میکنند؟

این روزها…

جمعیتی مخاطب حرفهای عاشقانه ات شده اند..!!!

----------

معلم گفت فعل را صرف کن !

گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت …

بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم :

دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت

عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت …

او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …

----------

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی

که خودت هم بدانی در راه نیست !

----------

تو را با دیگری دیدم که بی من شادمان بودی

گمانم بود بی احساسی و تو بیش از آن بودی

رها کردی مرا رفتی شکستن بود تقدیرم

تمام فکر من هستی به فکر دیگران بودی

----------

اینکه دلم تنگ می شود پلان به پلان ،

نفس به نفس برایت تراژدی نیست …

قلب من مقتول فیلم نامه است ،

شخصیت اصلی که تویی !

----------

دلم برایت تنگ‌ شده است

قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم …

----------

هر سحر آفتاب من بودی

همه شب ها شهاب من بودی

ور شکستم بدون چشمانت

تو تمام حساب من بودی

----------

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت

شاید از جانب ما

خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

----------

قهوه چی زیاد قهوه ام را شیرین نکن

طعم روزگارم کم از تلخی قهوه ات نیست

----------

ﭼﻪ ﺣﻤﺎﻗﺘﯽ . . .

ﻣﯽ ﺭﺍﻧﯽ ﺍﻡ

ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ،

ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ ..